معنی جانب داری

فرهنگ فارسی هوشیار

جانب داری

عمل جانب دار طرفداری مدد کاری حمایت.


جانب

پهلو، طرف، کنار، سمت، نحو، کناره، ضلع


داری

‎ بویه فروش، کشتیبان در ترکیب بمعنی داشتن ورزیدن حفظ کردن آید: باغداری قپان داری ترازو داری خانه داری چارواداری علم داری کرسی داری گله داری مرغداری.

فرهنگ عمید

جانب داری

حمایت، طرف‌داری،


جانب

پهلو، کرانه، طرف،
جهت،
ناحیه،

حل جدول

جانب داری

حمایت


جانب

طف

سو

زی، فرا

فرا

زی

فرهنگ معین

جانب داری

(~.) [ع - فا.] (حامص.) طرفداری، حمایت.


جانب

پهلو، طرف، سوی، جهت، ناحیه، جمع جوانب. [خوانش: (نِ) [ع.] (اِ.)]

مترادف و متضاد زبان فارسی

جانب

پهلو، جهت، سمت، سو، طرف، عرض، کرانه، کران، کنار، ناحیه، ور

عربی به فارسی

جانب

طرف , سو , سمت , پهلو , جنب , طرفداری کردن از , در یکسو قرار دادن

معادل ابجد

جانب داری

271

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری